مطلب ارسالی ازحسین پور

مطلب ارسالی ازحسین پور

در این شهر

صدای پای مردمانی می آید که همچنان که تو را می بوسند طناب دار تورا می بافند

فروغ فرخزاد شاعر توانای معاصر در این دو جمله تابلویی خلق کرده که تصاویرش متحرک هستند.دستی دور گردن حلقه می شود برای بوسیدن که به حلقه شدن طناب دار تشبیه شده ،صدای پای ماموران اجرای حکم در سکوت زندان،یعنی این شهر همچون زندان خلوت و همچون سحرگاه اعدام مخوف است.چرا که مردمانش در ظاهر دوست و حتی بالاتر از آن عاشق تو هستند اما در حقیقت خواهان نابودی و مرگ تو هستند.تزویر و دو رویی در تابلوی فروغ بسیار زیبا تصویر شده است.نمی دانم چرا این شعر فروغ مرا یاد این بیت از حافظ می اندازد

آن یار کزو گشت سر دار بلند                   جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد

شاید به خاطر این است که در جامعه ما این دستها بیشتر دور گردن کسانی حلقه می شود که ساده تر و صادق ترند.

حسین پور



نظرات شما عزیزان:

عرفانی
ساعت16:31---11 ارديبهشت 1392
مرسی زینت جان برای این شعر ی که خیلی دوستش دارم ... بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من ........

حسیین پور
ساعت10:17---11 ارديبهشت 1392
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد

عرفانی
ساعت16:59---10 ارديبهشت 1392
سادگی را

من از نهانِ یک ستاره آموختم

پیش از طلوعِ شکوفه بود شاید

با یادِ یک بعداز ظهرِ قدیمی

آن قدر ترانه خواندم

تا تمامِ کبوترانِ جهان

شاعر شدند.



سادگی را

من از خوابِ یک پرنده

در سایه‌ی پرنده‌یی دیگر آموختم.

باد بوی خاصِ زیارت می‌داد

و من گذشته‌ی پیش از تولدِ خویش را می‌دیدم.

ملایکی شگفت

مرا به آسمان می‌بُردند،

یک سلولِ سبز

در حلقه‌ی تقدیرش می‌گریست،

و از آنجا

آدمی ... تنهاییِ عظیم را تجربه کرد.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ 8 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 23:31 ] [ ]
[ ]